خاطرات گیس بریده

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

خاطرات گیس بریده

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

وبلاگم تولدت مبارک

چند روز دیگه بیستم آبانماه

 تولد وبلاگمه... تولد یک سالگیش...

به دلایلی چون نمیتونستم آپ کنم همون روز  این پست و گذاشتم

کلی تیتر و مطلب تو ذهنم بود که دلم می خواست همچین روزی آپ کنم وبلاگم رو با اون  .

ولی بعد از چند دقیقه تأمل نمی دونم چرا بهترین چیزی که به ذهنم رسید این شعر از  سهراب عزیز بود .

 

به تماشا سوگند

و به آغاز کلام

و به پرواز کبوتر از ذهن،واژه ای در قفس است

حرفهایم،مثل یک تکه چمن روشن بود

من به آنان گفتم:

هر که در حافظه ی چوب ببیند باغی

صورتش در وزش بیشه ی شور ابدی خواهد ماند

هر که با مرغ هوا دوست شود

خوابش آرامترین خواب جهان خواهد بود

آن که نور از سر انگشت زمان برچیند

میگشاید گره ی پنجره ها را با آه

چقدر ما آدم بزرگها چیز یاد میگیریم که دی :)

در بازی زندگی

یاد می گیریم  اعتماد به حرفهای قشنگ بدون پشتوانه مثل آویختن به  طنابی پوسیده است .

یاد می گیریم  نزدیکترینها به تو  گاهی می توانند  دورترین باشند .

که باید از خودمان  برای روز مبادا پس انداز داشته باشیم

که بتوانیم  یک روز تمام خودمان را بغل کنیم و راه بیفتیم و برویم

و در جایی که نشنیده و فهمیده نشویم نمانیم .

یاد میگیریم دیوار خوب است

سایه درخت مطلوب است

اما هیچ تکیه گاهی ابدی نیست

یاد می گیریم که بره نباشیم که گرگ می شوند به جانمان

یاد می گیریم که  چگونه چینی احساسمان را  بند بزنیم

و خیاط خوبی شویم برای دلمان

یاد می گیریم که امید را هر شب به جا رختی تردید بیاویزیم و صبح به تن کنیم 

تا نشکنیم و  برای خودمان بمانیم

یاد میگیریم کم کم خودمان را دوست داشته باشیم

که سرمایه گرانبهای هر آدمی تنهایی خودش است.



از یک روزی به بعد

از یک روزی به بعد حذف میکنی عادتها را 

احساس ها را 

آدمها را ،آدمها را ،‌آدمها را

یک کاغذ سفید

یک به نام خدا

یک

نقطه سر خط

از یک روزی به بعد برای خودت

برای دلت

روز می گذرانی

 بی خیال می شوی

از یک روزی به بعد برا ی آدم بودن

آدم ماندن

برای احساست

برای خودت

می روی و  پشت سرت را هم  نگاهی نمی کنی


 گیس بریده این روزها  کمی خسته و کم انرژی شده 

 دی

شاد بودن دیگران بهانه ای است برای شاد زیستن من


شاد بودن دیگران بهانه ای است  برای شاد زیستن من

دی 

خوشحالی همان کم عقلی نیست ؟؟؟ !!!

گفته شده روزی گاندی به سرعت می‌دوید تا خود را به قطار برساند که شروع به حرکت کرد... در حین سوارشدن گاندی به قطار، یکی از کفش‌هایش افتاد، کاری نکرد جز اینکه جفت دیگر کفش را در آورد و آن را سریع نزدیک لنگه اول پرتاب کرد.

دوستانش تعجب کردند و از او پرسیدند: چه قصدی داشتی از کاری که کردی؟ چرا لنگه دیگر کفش را پرت کردی؟

گاندی حکیم پاسخ داد: دوست داشتم فقیری که کفش را بیابد جفت آن را بیابد تا بتواند از آن لنگه بهره‌برده و از آن استفاده کند؛ اگر یکی از آن‌ها را یافت برایش فایده نداشت و من هم از آن لنگه استفاده‌ای نمی‌کردم.

می‌خواهیم از این داستان درسی بیاموزیم: آن اینکه اگر چیزی از دست‌ها رفت حتماً به دیگری می‌رسد، برای او شادی به ارمغان می‌آورد. پس بیایید با شادی او شاد باشیم و برای از دست رفته ناراحت نشویم.

امروز یکی دو خبر شنیدم  که  خوشحالم کرد اتفاق ه  خوب برای خودم نیفتاده  بود ولی از شادی دیگران  شاد شدم

-     دوهمکارم  با هم  ازدواج  کردند  وقتی عروس خانم  شیرینی داغ و  تازه را  به اتاقم آورد خوشحالی را از عمق چشمانش هم می شد  دید اصلا یک برق خاصی توی چمانش بود  از این همه خوشحال بودنش خوشحال شدم و  لبخند  شیرینی روی لبانم نقش بست

-     با یکی از دوستانم  خیلی کوتاه و مختصر  چت کردم  بعد از مدتها  تونسته بود کسی رو که  خیلی دوستش داره  ببینه  و  از این ملاقات  راضی بود البته  دوستم نسبت به چند ماه پیش خیلی آروم و  عاقل تر شده  برای اون هم خیلی خوشحال شدم  چون به هر حال  حال ه عمومیش خوبه  هم اینکه آروم ه  هم اینکه  تونسته بود  ملاقات ه خوبی داشته باشه  .

-     وبلاگ ه  یکی از دوستان  رو هم خوندم  قراره آخر هفته به  یک سفر کوتاه تابستانی بره  با کسی که  دوستش داره خیلی خوب رؤیا  به قول ه خودش بافته  بود زیبا بود بابت ه اون هم خوشحال شدم  . راهداری گیس بریده سفر خوبی رو  براشون آرزو می کند  .

خوب برای یک  آدمی مثل ه  من  و در شرایط ه من  همین  شنیدن خبرهای خوب و خوشحال کننده  از جانب  دوستانم  می تونه  دلیل ه  خوبی باشه برای شادی بودنم  حداقل کم ه  کم  برای یکی دو روز .

شاد بودن دیگران بهانه ای است  برای شاد زیستن من

چو تخته پاره بر موج  رها رها رها  من  

رها رها رها من

نه بسته ام  به کس دل

نه  بسته  کس به من دل

چو تخته پاره بر موج

رها رها رها  من