شاد بودن دیگران بهانه ای است برای شاد زیستن من
دی
خوشحالی همان کم عقلی نیست ؟؟؟ !!!
گفته شده روزی گاندی به سرعت میدوید تا خود را به قطار برساند که شروع به حرکت کرد... در حین سوارشدن گاندی به قطار، یکی از کفشهایش افتاد، کاری نکرد جز اینکه جفت دیگر کفش را در آورد و آن را سریع نزدیک لنگه اول پرتاب کرد.
دوستانش تعجب کردند و از او پرسیدند: چه قصدی داشتی از کاری که کردی؟ چرا لنگه دیگر کفش را پرت کردی؟
گاندی حکیم پاسخ داد: دوست داشتم فقیری که کفش را بیابد جفت آن را بیابد تا بتواند از آن لنگه بهرهبرده و از آن استفاده کند؛ اگر یکی از آنها را یافت برایش فایده نداشت و من هم از آن لنگه استفادهای نمیکردم.
میخواهیم از این داستان درسی بیاموزیم: آن اینکه اگر چیزی از دستها رفت حتماً به دیگری میرسد، برای او شادی به ارمغان میآورد. پس بیایید با شادی او شاد باشیم و برای از دست رفته ناراحت نشویم.
امروز یکی دو خبر شنیدم که خوشحالم کرد اتفاق ه خوب برای خودم نیفتاده بود ولی از شادی دیگران شاد شدم
- دوهمکارم با هم ازدواج کردند وقتی عروس خانم شیرینی داغ و تازه را به اتاقم آورد خوشحالی را از عمق چشمانش هم می شد دید اصلا یک برق خاصی توی چمانش بود از این همه خوشحال بودنش خوشحال شدم و لبخند شیرینی روی لبانم نقش بست
- با یکی از دوستانم خیلی کوتاه و مختصر چت کردم بعد از مدتها تونسته بود کسی رو که خیلی دوستش داره ببینه و از این ملاقات راضی بود البته دوستم نسبت به چند ماه پیش خیلی آروم و عاقل تر شده برای اون هم خیلی خوشحال شدم چون به هر حال حال ه عمومیش خوبه هم اینکه آروم ه هم اینکه تونسته بود ملاقات ه خوبی داشته باشه .
- وبلاگ ه یکی از دوستان رو هم خوندم قراره آخر هفته به یک سفر کوتاه تابستانی بره با کسی که دوستش داره خیلی خوب رؤیا به قول ه خودش بافته بود زیبا بود بابت ه اون هم خوشحال شدم . راهداری گیس بریده سفر خوبی رو براشون آرزو می کند .
خوب برای یک آدمی مثل ه من و در شرایط ه من همین شنیدن خبرهای خوب و خوشحال کننده از جانب دوستانم می تونه دلیل ه خوبی باشه برای شادی بودنم حداقل کم ه کم برای یکی دو روز .
شاد بودن دیگران بهانه ای است برای شاد زیستن من
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من