خاطرات گیس بریده

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

خاطرات گیس بریده

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

دختر پاییزی

دختر پاییز که باشی شاید زودتر عاشق شوی

 با اینکه سخت دل می بندی !

و شاید سخت تر از قبل رها کنی

هر آنچه که تو را اسیر کرده .

دختر پاییز که باشی مهربان تر می شوی به یمن دلدادگی ،

 به پاس برگ ریزان های بی وقفه .

دختر پاییز که باشی کافیست ، که عشق محصورت کند در تنهایی،

درهذیانهای نفس گیر.

دختر پاییز که باشی می میری با سر سنگینی های عمدی ،

می میری با نگاههای سرد،

می میری ساده تر از همه !!!

دختر پاییزکه باشی باران برایت مقدس است ،

و تو می دانی دختر پاییزی را  باران افسون می کند

بی بهانه دیوانه اش می کند ،

دختر پاییز که باشی ساده عاشق می شوی ،ساده می میری ،

و ساده تر از همه ، جنون میهمان همیشگی عقلانیت توست .

دختر پاییز که باشی زودرنج می شوی ،زودتر می شکنی .

دختر پاییز که باشی دل، به جان گرفتن از بهار نمی بندی و

می دانی سرشت پاییز آمیخته با جهنم است ،

جهنمی که انعکاس نیستی هاست .

دختر پاییز که باشی شیطان می شوی به معنای وسوسه

و عاشق می شوی به معنای  شیرین و فرهاد.

دختر پاییزکه باشی ریز ریز می خندی به مردم ، به حجم سرشار از عقلانیت های زمخت !

به گم شدن معنی باران درروزهای گره خورده ، به هوس های ناتمامشان .

ساده می گویم ...

دختر پاییز که باشی همه ی آدم ها برایت غریبه اند .

دخترپاییز که باشی بودنت می شود من ،

دختر پاییز یعنی من !

همان که می شناسید ، یک جنون زده ی مهربان ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.