دختر پاییز که باشی شاید زودتر عاشق شوی
با اینکه سخت دل می بندی !
و شاید سخت تر از قبل رها کنی
هر آنچه که تو را اسیر کرده .
دختر پاییز که باشی مهربان تر می شوی به یمن دلدادگی ،
به پاس برگ ریزان های بی وقفه .
دختر پاییز که باشی کافیست ، که عشق محصورت کند در تنهایی،
درهذیانهای نفس گیر.
دختر پاییز که باشی می میری با سر سنگینی های عمدی ،
می میری با نگاههای سرد،
می میری ساده تر از همه !!!
دختر پاییزکه باشی باران برایت مقدس است ،
و تو می دانی دختر پاییزی را باران افسون می کند
بی بهانه دیوانه اش می کند ،
دختر پاییز که باشی ساده عاشق می شوی ،ساده می میری ،
و ساده تر از همه ، جنون میهمان همیشگی عقلانیت توست .
دختر پاییز که باشی زودرنج می شوی ،زودتر می شکنی .
دختر پاییز که باشی دل، به جان گرفتن از بهار نمی بندی و
می دانی سرشت پاییز آمیخته با جهنم است ،
جهنمی که انعکاس نیستی هاست .
دختر پاییز که باشی شیطان می شوی به معنای وسوسه
و عاشق می شوی به معنای شیرین و فرهاد.
دختر پاییزکه باشی ریز ریز می خندی به مردم ، به حجم سرشار از عقلانیت های زمخت !
به گم شدن معنی باران درروزهای گره خورده ، به هوس های ناتمامشان .
ساده می گویم ...
دختر پاییز که باشی همه ی آدم ها برایت غریبه اند .
دخترپاییز که باشی بودنت می شود من ،
دختر پاییز یعنی من !
همان که می شناسید ، یک جنون زده ی مهربان ...