از یک روزی به بعد حذف میکنی عادتها را
احساس ها را
آدمها را ،آدمها را ،آدمها را
یک کاغذ سفید
یک به نام خدا
یک
نقطه سر خط
از یک روزی به بعد برای خودت
برای دلت
روز می گذرانی
بی خیال می شوی
از یک روزی به بعد برا ی آدم بودن
آدم ماندن
برای احساست
برای خودت
می روی و پشت سرت را هم نگاهی نمی کنی
گیس بریده این روزها کمی خسته و کم انرژی شده
دی
شاد بودن دیگران بهانه ای است برای شاد زیستن من
دی
خوشحالی همان کم عقلی نیست ؟؟؟ !!!
گفته شده روزی گاندی به سرعت میدوید تا خود را به قطار برساند که شروع به حرکت کرد... در حین سوارشدن گاندی به قطار، یکی از کفشهایش افتاد، کاری نکرد جز اینکه جفت دیگر کفش را در آورد و آن را سریع نزدیک لنگه اول پرتاب کرد.
دوستانش تعجب کردند و از او پرسیدند: چه قصدی داشتی از کاری که کردی؟ چرا لنگه دیگر کفش را پرت کردی؟
گاندی حکیم پاسخ داد: دوست داشتم فقیری که کفش را بیابد جفت آن را بیابد تا بتواند از آن لنگه بهرهبرده و از آن استفاده کند؛ اگر یکی از آنها را یافت برایش فایده نداشت و من هم از آن لنگه استفادهای نمیکردم.
میخواهیم از این داستان درسی بیاموزیم: آن اینکه اگر چیزی از دستها رفت حتماً به دیگری میرسد، برای او شادی به ارمغان میآورد. پس بیایید با شادی او شاد باشیم و برای از دست رفته ناراحت نشویم.
امروز یکی دو خبر شنیدم که خوشحالم کرد اتفاق ه خوب برای خودم نیفتاده بود ولی از شادی دیگران شاد شدم
- دوهمکارم با هم ازدواج کردند وقتی عروس خانم شیرینی داغ و تازه را به اتاقم آورد خوشحالی را از عمق چشمانش هم می شد دید اصلا یک برق خاصی توی چمانش بود از این همه خوشحال بودنش خوشحال شدم و لبخند شیرینی روی لبانم نقش بست
- با یکی از دوستانم خیلی کوتاه و مختصر چت کردم بعد از مدتها تونسته بود کسی رو که خیلی دوستش داره ببینه و از این ملاقات راضی بود البته دوستم نسبت به چند ماه پیش خیلی آروم و عاقل تر شده برای اون هم خیلی خوشحال شدم چون به هر حال حال ه عمومیش خوبه هم اینکه آروم ه هم اینکه تونسته بود ملاقات ه خوبی داشته باشه .
- وبلاگ ه یکی از دوستان رو هم خوندم قراره آخر هفته به یک سفر کوتاه تابستانی بره با کسی که دوستش داره خیلی خوب رؤیا به قول ه خودش بافته بود زیبا بود بابت ه اون هم خوشحال شدم . راهداری گیس بریده سفر خوبی رو براشون آرزو می کند .
خوب برای یک آدمی مثل ه من و در شرایط ه من همین شنیدن خبرهای خوب و خوشحال کننده از جانب دوستانم می تونه دلیل ه خوبی باشه برای شادی بودنم حداقل کم ه کم برای یکی دو روز .
شاد بودن دیگران بهانه ای است برای شاد زیستن من
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
سنت که کمتر باشد فرصت بیشتری برای انجام خیلی کارها داری
فرصت بیشتری برای احمقانه زندگی کردن
فرصت داری خر باشی و خریت کنی
و ...
پا به سن که می گذاری
بیشتر باید عاقلانه رفتار کنی
بیشتر باید خودت نباشی
بیشتر فاصله میگیری از دل خواهت
بیشتر از تو انتظار می رود که مدیر و مدبر باشی
چیزی که نمی خواهی باشی
و این است ماجرای نگرانی ما آدم ها از سبب سن و سال و . . .
من میگویم حتی درصدسالگی هم میشود خربود وعاشق شد
حتی اندکی مانده به چهل میشود نوجوان بود وشلوارجین پاره برتن کرد.
من اینکار رو خواهم کرد
میشود که دختری ۲۵ ساله آنقدرمدیرباشد که گروهی ۵۰نفره را به اوسپرده بی هیچ دغدغه ای
و میشود کامل ه زنه 45 ساله ای بود و غیر قابل اطمینان
احمقانه
زندگی کردن را درهیچ سنی نمی پسندم اما کودکانه وبی آلایش زیستن زیباترین
نوع زندگی است و من
عاشق ه این سبک زندگی هستم
هنوزفرصت ه بسیارمانده تا چونان تو و منی از سن و سال بگوییم این
حرفها
بماند برای صدسالگی به بعد انشا...که آنهم برای زنان امکان پذیر نخواهد
بود چرا که سن ما هرگز از سی بالاتر نخواهدرفت .