خاطرات گیس بریده

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

خاطرات گیس بریده

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

سالی به پرباری سالها

سالهای عمر با اینکه به چندین دهه می رسند اما با نگاهی مرور گونه  به تک تک آن سالها  شاید تعدادی انگشت شمار دارای صفت برتر و استثنائی نسبت به بقیه گردند . در واقع برخی از سالهای عمر هر کس بنابر دلایل مختلف ، پر باتر ، ماندتی تر یا خاطره انگیز تر می نماید  . برای نمونه  آن سالی که انسان عاشق می شود  یا زمانیکه به اوج موفقیت کاری اش می رسد  . و یا شاید سالی که فارغ التحصیل می شود . این مثالها مرا به یاد  تاریخ نگاری قدیمی تر ها  می اندازد که برای یاد آوری خاطره ای می گفتند  فلان اتفاق در سال وبائی یا سال مرگ  آقا بزرگ رخ داده  .

به دلیل  مشغله های  فراوانی که در این  یک سال  اخیر داشتم  امروز که کمی خلوت تر بودم به خودم آمدم  دیدم امسال هم مثل برق و باد گذشت  و اما نمی دانم سالها بعد اگر بخواهم  وقایعی  را  تعریف کنم برای کسی باید چه بگویم  آن سالی که  مادر عمل داشت ؟!‌آن سالی که ماهک کوچولو  به جمع خانوادگی مان اضافه شد  و مثل ماه درخشید ، آن سالی که  پدرشوهر خواهرم  دچار بیماری خطرناکی شد اگر بخواهم در مورد  خودم  مثال بزنم مثلا باید بگویم  آن سالی که  جنگ سختی بین  عقل و احساسم  در گرفت و نتیجه عاقل شدن بود یا آن سالی که خیلی از تصوراتم در مورد آدمهای اطراف وارونه شد .

  اووووووووووووووووف برای خودم  مورد مثال زدنی فراوان است  .ولی از آنجایی که  من اصولاً‌ سعی می کنم  خوش بین باشم  یقیناً برای سالهای بعد  ورود ماهک خانم رو  مثال خواهم زد . نمی دونم  چی  می خواستم بگم  و اصلا نمی دونم  باقی مطلبم رو چی می خوام بنویسم  بگذریم  فعلا سر کار هستم  و  وقت اندک فقط یک هویی بعد از این همه مدت دلم خواست  یک قلمی زده باشم شاید  حال و هوای ابری امروز من رو وادار به نوشتن  کرد  .

چه قدر کار دارم و چقدر موضوع  که باید برای تک تکشون  بیاندیشم و تصمیم گیری کنم . گاهی دلم برای یکم قبل ترها ( حدوداً یک سال و اندی قبل ، درست همان سالی که عاشق شدم ) تنگ می شود . یک دوست خیلی خوب همیشه  بهم می گفت  می تونم  برات شنونده خوبی باشم  در صورتی که همیشه علاوه بر اینکه شنونده بود  کلی هم  راهکار خوب ارائه می داد . ولی الان شرایطش طوری شده که خودم ترجیح  می دم مزاحمش نشم . هر جا هست و در هر شرایطی برایش آرامش و سلامتی آرزو دارم ....

وقت تنگ است اگر بخواهم  بنویسم  سخن به درازا  خواهد  کشید و از آنجایی که از قدیم  گفته اند  شنوده  گوینده را بر سر ذوق آورد  . و  من  مدتهاست که مهمانی قدم به کلبه ام نگذاشته  ترجیح می دهم کما فی السابق سخن در سینه حبس بماند و  گهگاهی خودم را میهمان غار تنهایی ام  کنم .

من  گیس بریده  هستم در اکثر مواقع یک سنگ صبور و خود  بی سنگ  صبور . 

نظرات 1 + ارسال نظر
وبلاگ نویس چهارشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 03:43 ب.ظ http://exchangelinks.persianblog.ir

سلام...
وبلاگ بروزی دارید خوشحال میشوم به ما هم سری بزنید.@};-

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.