خاطرات گیس بریده

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

خاطرات گیس بریده

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

معادله چند مجهولی

به اطرافم که نگاه می کنم  هر روز تعداد آدمهایی که در روابطشان  دچار سردرگمی می شوند رو  بیشتر و بیشتر می بینم  کمی قبل تر از اینها  بر این تصور بودم که این روابط  نا شناخته و مبهم  مخصوص سالهای نوجوانی و  خامیست  . حالا  می بینم که  نه  ، شاید  فرضیه درستی نبوده  چه نوجوانهای  امروزی حد اقل می دانند در هر رابطه ای  آخر ماجرا به کجا ختم خواهد شد . یا اینکه از هر رابطه ای چه چیزی می خواهند  و ....

بعضی ها بزرگتر که می شوند  به محض وارد شدن در هر رابطه ای چرتکه به دست می گیرند  و  مدام خودشان را  درگیر حساب و کتاب می کنند.

به  قول شازده  کوچولو بعضی آدم بزرگها  همه چیز رو با عدد و رقم محاسبه می کنند  اینکه  چه مدت زمانی را با هم سر کرده اند ، ‌چقدر از خود گذشتگی کرده اند ، چه میزان انرژی صرف یکدیگر کرده اند ، چقدر دوستش دارم ، چقدر دوستم دارد ، و خلاصه  چقدر منتهای بی حساب و کتابی که سر یکدیگر نمی گزارند  چه زمانی که در بطن رابطه هستند و چه بعد از آن .

خلاصه حالا حساب نکن و  کی حساب کن !!!

 بعضی بزرگترها  نمی دانند  بعد از مدتها که با کسی بوده اند  ، خندیده اند ، راه رفته اند وخاطره داشته اند  ....آخرسر باید چی صداش کنند  دوستم ؟‌همکارم ؟همشهری  ؟ یا شاید پیش خودشون میگن این آدم  چقدر آشناست  و چقدر شبیه خاطرات من !!!

فکر می کنم 

چون سردرگمند

چون  خودشون رو گم کردند  در این روزهای پر هیاهو 

شاید  دارند  در تمام این روابط دنبال خودشون و گم شدشون می گردند !!

انگاری آدمها  بزرگتر که می شوند  دلشان را  کوچکتر می کنند و گند می زنند به هر چه  دوستی پاک و بی منت  .

و هر شب که سر بر بالین می گزارند  به خاطر اینکه حساب و کتابهایشان  آن طور که دلشان می خواسته درست از آب در نیامده  به این نتیجه می رسند  که زندگیشان شیرینتر نشده  ، دوستی نیافته اند و  هر شب یک  دفتر پر از معادلات  چند مجهولی حل  نشده  روبروی خود می گذارند و مدام از خود می پرسند که این آدمها به چه کار من می آیند و کجای زندگی من هستند و ... !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.