خاطرات گیس بریده

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

خاطرات گیس بریده

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب

نیلوفر عزیزم شش روزه  که پرواز کردی و رفتی به بهشت ولی  همیشه بین  ما خواهی موند  .

فرشته  مهربون  فردا بعد از 7 ماه  دوری برای هفتمین روزی که  از پیش ما رفتی پدرت داره  میاد به دیدنت . امروز با مادر عزیزت صحبت کردم  چون باور نداشتم رفتنت  رو نمی دونستم باید چی بهش بگم  ولی اینقدر مثل همیشه آروم  و با متانت باهام صحبت کرد که  تونستم باهاش راحت  حرف بزنم .

نیلو جون

 خاله ، مامانی خیلی دلتنگته خیلی زیاد

برای آرامشش دعا کن 


 

رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند

آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند
از دلِ برکه ی شب سرزد و تابید به خورشید
تا دلِ روشن نیلوفری اش پاک بماند
دل و دامان شب آنگونه ز سوز دم او سوخت 
که گریبان سحر تا به ابد چاک بماند
خوشه سرمست رسیدن شد و از شاخه فرو ریخت
تا که در خاک ، رگ و ریشه ی این تاک بماند
هرچه دیدیم از این چشم ، همه نقش بر آب است
نیست نقشی که در آیینه ی ادراک بماند
جز صدای سخن عشق صدایی نشنیدم
که در این همهمه ی گنبد افلاک بماند



 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.