خاطرات گیس بریده

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

خاطرات گیس بریده

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

من یک آذری هستم


ای ماه، رسید ماه آذر                             برخیز و بده می چو آذر

                                  آذر بفروز و خانه خوش کن                          زآذر صنما به ماه آذر

من یک آذری هستم

من میبینم و میشنوم اما به سادگی از آن نمیگذرم....

از من خرده مگیر اگر کم میگویم" صدها فکر در سر میپرورم...من بیهوده سخن نمی گویم

اما هر آنچه میگویم از دل است آن را باور کن....

من یک آذری هستم

بلند پرواز و منطقی ...

من در راه رسیدن به هدف از مسیر لذت میبرم...

من عاشقم عاشق نوع بشر

من عاشقم

عاشق تو..تویی که گاهی نمیدانی اما همین که من میدانم کافیست

من اهل آن ستاره ای هستم که ناراحت که باشد شاید درد دلش را به دیوار بگوید اما به کسی نمی گوید تا لبخند را از کسی نگیرد......

من دوستان زیادی دارم اینها تمام دارایی من هستند...

آذری هستم دلتنگ برای تمام گرفتارهای دنیا من وجدانم را با نان عوض

نمیکنم...

 دلم زود میشکند بدان....

آرزو طلب نمیکنم، آرزو میسازم!!! چون آذرماهی هستم

زانو نمی زنم، حتی اگر سقف آسمان ،

 کوتاهتر از قد من باشد !

من همون دیوونه م که هیچ وقت عوض نمیشه...
همونی که همه باهاش خوش حال هستن ..
همونی که اونقدر یه آهنگ رو گوش میده که از ترانه گرفته تا ریتم و خوانندش متنفر بشه....

یه آذری وقتی بره...
دیگه برگشتی در کار نیست...

من یک آذری هستم دلم زود میشکند بدان...

من  یک آذری هستم

و آنروز که آذر تمام می شود

و زمستان می آید

بدان

من همان آذری می مانم و رنگ عوض نمی کنم حتی تا پایان عمر

من یک بانوی آذری هستم با تمام وجود



نظرات 1 + ارسال نظر
فرهاد! شنبه 9 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:32 ب.ظ

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.