خاطرات گیس بریده

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

خاطرات گیس بریده

قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن

دانستم که ...

دانستم که دوستی ها  را در شرایط خوب نسنجم! زیرا گاه کسانی که انتظار دارم در مواقع نه چندان دلچسب در کنار م باشند، ترکم می کنند و کسانی که فکرش را هم  نمیکردم  بلادرنگ به کمکم آمدند .

دانستم که دوستی واقعی رشد خواهد کرد ، حتی در بیشترین فاصله ها.

دانستم که صرفنظر از این که چقدر دلشکسته باشم دنیا به خاطر من از حرکت باز نمی ایستد .

دانستم که همیشه به آینده امیدوار باشم ، که حتی در  سخترین شرایط فرصتهای خوب بی شماری وجود خواهد داشت . 

دانستم اگر دیگر خواه نباشم دیگر خودی هم معنا پیدا نخواهد گرد  .

دانستم گاهی حق دارم  که دلم شرایط بهتری را بخواهد  اما حق ندارم ظالم و بیرحم باشم.

دانستم که مسئول تمام کارهایی هستیم که انجام می دهیم، صرفنظر از این که در آن زمان احساسم چه بوده است .

دانستم  همه ما  می توانیم در یک لحظه کاری کنیم که برای تمام عمر قلب خود و دیگران را به درد آوریم و یا بالعکس قلب یکدیگر را غرق شادی کنیم .

دانستم برای خدا حافظی از کسانی که دوستشان می داریم  همیشه باید از کلمات زیبا و دوستانه استفاده کنیم  به این دلیل که امکان دارد آن روز آخرین باری باشد که بتوانم بگویم چقدر دوستشان دارم.

دانستم بخشش با عظمت ترین  نیروی درونی هر یک  از ماست  که صلح و آرامش را برایمان به ارمغان می آورد و فرصتهایی نو برایمان  رقم می زند .  

دانستم همیشه این که من ببخشم یا دیگران  من را ببخشند کافی نیست  گاهی تنها کافیست خودمان ، خودمان را ببخشیم .

دانستم لزوماً شادترین فرد دنیا دارا ترین فرد نیست  بلکه کسی است که از داشته هایش لذت می برد .

دانستم  تمام  زندگی  زمان حال است و نباید اجازه دهم گذشته  و آینده حال را از من  بربایند .

دانستم که اکثر قریب به اتفاق تنها به  مقصد  فکر می کنیم ،و تمام زیبایی های بین مسیر را نادیده میگریم و از دست می دهیم . 

دانستم زمانی شادی واقعی را احساس کردم  که کسی به من گفت  تو مرا شاد کردی .

دانستم اگر قادر به کمک کردن کسی نیستم کمترین کار دعا کردن است .

دانستم زندگی همیشه جدی بودن نیست  گاهی احتیاج به دوستی داریم که با او لحظاتی به دور از جدی بودن باشیم.

دانستم گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط شنیدن صحبتهایش می باشد نه هیچ چیز دیگر.

دانستم شگفت انگیز ترین چیز در بزرگسالی میتواند  خاطره  تاب بازی دوران  کودکیم باشد زمانی که  دستان قدرتمند پدرم  مرا تاب می داد و برایم شعر تاب تاب عباسی را می خواند .

دانستم زمان خیلی سریعتر از من در حرکت است .

دانستم علم و  ثروت  شخصیت نمی آورد .

دانستم چشم پوشی از حقایق اصل مطلب را تغییر نمی دهد .

دانستم حقیقت برای هر کسی می تواند یک معنی خاص داشته باشد .

دانستم که عشق زخمها را شفا می دهد نه زمان.

دانستم کامل نیستیم و تا زمانی که عاشق نشویم کس دیگری را نیز کامل نمی بینیم .

دانستم زندگی آسان نیست ولی من برای او حریف سر سختی به شما می روم و گاهی زورم به او می چربد .

دانستم به جای مبارزه با زندگی باید در آن شناور شد  .آن وقت طبق نظریه ایزوستازی همه چیز عادی پیش می رود و  تعادل برقرار می شود .  

دانستم که منشا وجودی ما  سرچشمه عظیم نور می باشد پس تا می توانیم  باید بدرخشیم و  دنیای اطرافمان را نورانی کنیم .

دانستم که چشمها را باید  شست جور دیگر باید دید.